دل خوشي های طلبه

« ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة» اگر با آمدن خورشيد بيدار شويم نمازمان قضاست...منتظران به گوش باشيد

غواص های زن ....
ماجرای گردان زنان غواص !
http://revayatefabric.ir/upload/01%20%5B500x300%5D.jpg

وقتی شهید ملکی که یک روحانی بود خود را برای اعزام به جبهه‌های حق علیه باطل معرفی کرد، به او گفتند باید

به گردان حضرت زینب(س) بروی.


شهید ملکی با این تصور که گردان حضرت زینب(س) متعلق به خواهران است به شدت با این امر مخالفت کرد و

خواستار اعزام به گردان دیگری شد اما با اصرار فرمانده ناچار به پذیرش دستور و رفتن به گردان حضرت زینب شد.


هنگامی که می‌خواست به سمت گردان حضرت زینب(س) حرکت کند، فرمانده به او گفت این گردان غواص در

حوالی رودخانه دز در اهواز مستقر است.
شهید ملکی بعد از شنیدن اسم “غواص” به فرمانده التماس کرد که به خاطر خدا مرا از اعزام به این محل عفو

کنید، من را به گردان علی‌اصغر(ع) بفرستید، گردان علی‌اکبر(ع) گردان امام حسین(ع) این همه گردان، چرا من باید

برم گردان حضرت زینب؟ اما دستور فرمانده لازم‌الاجرا بود.


شهید ملکی در طول راه به این می‌اندیشید که “خدایا من چه چیزی را باید به این خواهران بگویم؟ اصلا این‌ها چرا

غواص شده‌اند؟ یا ابوالفضل(ع) خودت کمکم کن.”


هوا تاریک بود که به محل استقرار گردان حضرت زینب رسید، شهید ملکی از ماشین پیاده شد، چند قدم بیشتر جلو

نرفته بود که یکدفعه چشمانش را بست و شروع به استغفار کرد.


راننده که از پشت سر شهید ملکی می‌آمد، با تعجب گفت: حاج آقا چرا چشماتونو بستین؟


شهید ملکی با صدایی لرزان گفت: “والله چی بگم، استغفرالله از دست این خواهرای غواص …


راننده با تعجب زد زیر خنده و گفت: کدوم خواهر حاج آقا؟ اینا برادرای غواصن که تازه از آب بیرون آمدند و دارند

لباساشونو عوض می‌کنند.


اینجا بود که شهید ملکی تازه متوجه قضیه شده و فهمید ماجرای گردان حضرت زینب چیه!!
راوی : سردار علی فضلی جانشین

رئیس سازمان بسیج

شهادت فرمانده گردان شهادت

تو كه شهادت را فرمانده بودي

چه دلسوزانه در انتظار شهادت ذره ذره وجودت تخريب شد

و تو همچنان فرمانده گردان شهادت بودي

شهادتت مبارك فرمانده

[ جمعه 25 اسفند 1391برچسب:شهادت,فرمانده,گردان,شهادت,,

] [ 21:57 ] [ طلبه ]

[ ]

لاے لاے اے جبهه لرین یورقونی...
چشمانتــ را ببند ، صداے لالایــے می آید...
اروند دارد برای غواصان شهیدش لالایــے میخواند...
تا بشنوی دلتــ تنگــ میشود.تنگــ بـے بـے که مهریه اش آبـــ بود.بچه هاے یا زهرا بودند که به آبــ زدند...

دلمــ را چهــ کنم،باز بیقرار شدهـ؟؟؟ صدای لالایی می آید:
لاے لاے اے جبهه لرین یورقونی ای خسته جوانلار
لاے لاے اروند کناریندا قیزیل قانه باتانلار

بیاد شهداے قواص گردان حبیبــ ابن مظاهر لشکر 31 عاشورا
 

 

[ سه شنبه 1 اسفند 1391برچسب:لاي,لاي,اي,جيبه لرين,يورقونه,شهدا,قواص,گردان,حبيب ابن مظاهر,لشكر,31,عاشورا,

] [ 22:54 ] [ طلبه ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه